۲۰۲۳ مهٔ ۲۳, سهشنبه
ملاقات با یک کشیش در تطهیرگاه
بازدید از تطهیرگاه والنتینا پاپاگنا در سیدنی، استرالیا در ۱۴ مه ۲۰۲۳

امروز به ارواحی سر زدم که انگار در قسمت میانی تطهیرگاه بودند. روحهای زیادی آنجا حضور داشتند و همگی خیلی کثیف بودند و لباسهایشان پر از لکه بود.
وقتی با آنها صحبت میکردم، پرسیدم: «چرا اینقدر لباسهاتون کثیفه؟»
یک خانم جواب داد: «سعی کردم لکهها رو پاک کنم ولی نمیرفت.»
بلافاصله فهمیدم که اینها گناهان او بودند. وقتی دور و برم را نگاه میکردم، به یک میز برخوردم و متوجه شدم یک کشیش پشت آن میز نشسته است.
بهش گفتم: «اوه پدر، شما هم اینجا هستید؟»
پرسیدم: «چه چیزی تو رو اینجا آورده؟»
او گفت: «چه چیزی منو اینجا میآورد؟ کارهای زیادی که درست انجام ندادم. با خیلی چیزها مخالف بودم و به خیلی چیزها اعتقاد نداشتم. حالا باید اینجا باشم.»
جلوی کشیش، روی میز، کتابچههای کوچکی را دیدم که حاوی پیامهایی هستند که از آسمان دریافت میکنم و همچنین مقداری کاغذ دیگر.
گفتم: «پدر! شجاع باشید. عیسی بارها با من درباره کلیساها، درباره کشیشها و نحوه انجام کارها صحبت کرد. شاید وقتی روی زمین بودید باید پیامها را میخواندید.»
او گفت: «بله، میدانم. به پیامهای شما برخوردم ولی نادیده گرفتمشان. باور نداشتمشان، اما کاش باور کرده بودم.»
گفتم: «همه کلمات مقدس – از من نیستند؛ آنها از سرور ما عیسی هستند. اینها آموزههای اوست.»
او گفت: «میدانم، ولی برای من الان دیگه دیر شده و حالا باید زمان زیادی اینجا بگذرونم. پس لطفاً والنتینا، به من کمک کن و برام دعا کن.»
متوجه شدم کشیشهای بیشتری حضور دارند، اما در تاریکی بودند. فقط این کشیش جلو آمد تا با من صحبت کند.
کشیش گفت: «ما بیشتر هستیم. کارهای زیادی هست که ما در کلیسا درست انجام ندادیم.»
به خودم فکر کردم چقدر زمان زیادی را در تطهیرگاه صرف صحبت کردن با ارواح میکنم. یک خانم خاص به من نزدیک شد و گفت: «والنتینا، ما یک آقای خوشتیپ با موهای تیره میبینیم که همراه شما راه میرود. گاهی اوقات یکی دیگه هست، اما این یکی خیلی شیک و جذاب است. او همراه توست. اون کیه؟»
گفتم: «اوه، حتماً یکی از فرشتههاست.»
پرسید: «فقط یک فرشته داری؟»
جواب دادم: «بستگی داره. اگه بیشتر نیاز داشته باشم، سرور ما به من بیشتر میده. اما همیشه وقتی به تطهیرگاه میآیم با یه فرشته میام.»
فرشته همیشه بلافاصله بعد از اینکه کارم در تطهیرگاه تمام میشود جلوتر از من راه میرود. وقتی پشت سرش قدم برمیدارم، رقص پا میکنم چون بعد از کمک به ارواح مقدس احساس خوشحالی دارم. همچنین مادر مریم را هم دیدهام که وقتی شاد است و به خاطر فرزندانش اهمیت زیادی قائل است، رقص پا میکند.